فروشگاه اینترنتی فایل پاورپوینت
  • فروشگاه
  • مجله
  • سبد خرید
  • پرداخت
  • تماس با ما
  • دانلود اپلیکیشن فروشگاه فایل پاورپوینت
Facebook Twitter Instagram YouTube Pinterest Telegram
Facebook Twitter Email Pinterest linkedin Odnoklassniki WhatsApp WhatsApp VK Telegram
فروشگاه فایل پاورپوینت
0 محصول / 0 تومان
0 علاقه مندی
0 مقایسه
ورود / ثبت نام
منو
فروشگاه فایل پاورپوینت فروشگاه فایل پاورپوینت
0 محصول / 0 تومان
دسته بندی کالاها
  • پاورپوینت
    • پزشکی
    • حسابداری
    • روانشناسی
    • صنایع
    • کامپیوتر
    • مدیریت
  • ورد
    • پایان نامه ها
    • مقالات
  • پی دی اف
  • اکسل
  • خانه
  • فروشگاه
  • فایلهای کاربردی
    • پزشکی
    • حسابداری
    • روانشناسی
    • صنایع
    • کامپیوتر
    • مدیریت
    • پایان نامه ها
  • قبول انواع سفارشات درسی
% تخفیف های روز
خانهفایلهای کاربردیکتاب الکترونیکی کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم
محصول قبلی
نگاره اصلی کتاب انسان طاغی
کتاب انسان طاغی 0 تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
نگاره اصلی پاورپوینت الگوریتم های ژنتیک
پاورپوینت الگوریتم های ژنتیک 13,000 تومان
نگاره اصلی کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم
بزرگنمایی تصویر

کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم

0 تومان

راهنمای خرید:

  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید از طریق راه های زیر با ما در تماس باشید.
  • آیدی تلگرام پاسخگو ما: pptxfile_ir@
  • ایمیل پاسخگو ما: info@pptxfile.ir
  • شماره تماس: 09215875685 پشتیبانی برای محصولات سایت(ساعت 9 صبح تا 9 شب)
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
دسته: پی دی اف, کتاب, کتاب الکترونیکی برچسب: دانلود رایگان کتاب, دانلود رایگان کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم, دانلود کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم, زمانی که یک اثر هنری بودم, کتاب, کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم
اشتراک گذاری
Facebook Twitter Email Pinterest linkedin Odnoklassniki WhatsApp WhatsApp VK Telegram
  • توضیحات
  • اطلاعات بیشتر
  • نظرات (0)
توضیحات

کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم

 

مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک

اریک امانوئل اشمیت در 28 مارس 1960 در حومه ی لبون به دنیا آمد. از کودکی به موسیقی عشق میورزید. در 9 سالگی پیانو مینواخت. اولین اثرش را در 11 سالگی نوشت. در سال 1986 موفق به اخذ دکترای فلسفه شد. او زندگی و تحصیلاتش را در فضایی بی دین سپری کرد. در محیطی که همه فکر می کنند خدا مرده است و دین فقط در حال احتضار به کار می آید. دریدا از اساتید او بود.

اشمیت در جریان حادثه ای که در صحرای هوکار برایش اتفاق افتاد او در این صحرا گم شده بود جایی که سیصد کیلومتر با نزدیک ترین آبادی فاصله داشت؛ بدون آب و غذا) آنجا بود که احساس کرد نیرویی فوق بشری و متعالی وجود دارد که او را هدایت می کند. او می گوید در سال 1960 جسمم به دنیا آمد و در صحرای هرکار بود که روح و قلبم به دنیا آمد.

اریک امانوئل اشمیت، نویسنده ای است که رویکردی دینی و عرفانی دارد. اشمیت به مذهب خاصی گرایش نشان نمی دهد، بلکه به فلسفه ی دین که اساس آن سرشت و فطرت انسانی است، توجه دارد.

انگاه من نگاهی اومانیستی است و من به خاطر دلایل مذهبی نیست که به سراغ ادیان رفته ام، بلکه به دلایل انسانی است، و خود انسان است که مرا به سوی خود کشانده است.

نگاه او نگاهی غیر ایدئولوژیک و غیر مذهبی است و شاید همین دیدگاه است که باعث شده به کار او توجه ویژه ای شود.

او می گوید: تلاش من این است که فاصله ی میان آدم ها، فرهنگ ها، و ادیان را کم کنم تا بشود دیگران را هم دید.

زمانی که یک اثر هنری بودم از جمله آثار زیبا و جذاب اریک امانوئل اشمیت است که به زبان های ایتالیایی، کره ای، لهستانی، آلمانی، یونانی، پرتقالی، رومانیایی و … ترجمه شده است.

این رمان، هم از جهت روایت و هم از جهت محتوا، رمانی متفاوت است. نوع روایت آن، آمیزه ای است از روایت کلاسیک و مدرن.

این اثر اعتراضی است به دنیای مدرنینه و هنر معاصر، نگاه اومانیستی او در این اثر کاملا برجسته و مشهود است. اشمیت به موقعیت انسان در دنیای معاصر اعتراض می کند، انسانی که اندک اندک تا حد یک شيء تنزل می یابد و هم به آزادی انسان، آن هم در دنیایی که داعیه ی آن را دارد.

آنچه که ما را با داستان به پیش میبرد، مبارزهی تدریجی انسان است برای رسیدن به خویشتن خویش. چیزی که سرانجام، تنها هنر قادر به انجام آن می شود. هنری که در خدمت انسان است، نه هنری که انسان را به بردگی بکشاند.

او برده داری در دنیای متمدن را به شکلی ملموس و متأثر کننده به رخ مخاطبش می کشد.

یکی از ویژگی های بسیار جذاب اثر، طنز پنهان و پیدای آن است که در جای جای اثر ساری و جاری است. طنزی که به واقعیت تلخ دنیای معاصر انگشت می گذارد و مخاطبش را گاه می خنداند و گاه به گریه می اندازد.

از دیگر ویژگی های اثر، این است که نویسنده، گاه با خواننده اش وارد گفت و گو می شود و او را وادار به عکس العمل می کند. گویی که رو در روی مخاطبش نشسته و حکایتی جذاب را برایش حکایت می کند.

او چون بسیاری از دیگر آثارش به بازآفرینی اسطوره ها می پردازد و از عهده ی این کار به خوبی بر می آید. استفاده از این تکنیک در رمانی معاصر با موضوعی معاصر جالب توجه است. شاید نویسنده میخواهد با زدن نقدی به گذشته ی بشر، انسان امروز را به قضاوت بنشاند. با استفاده از نام هایی چون: آنیبال (از فرماندهان جنگی در سال ۱۸۳ پیش از میلاد مسیح)، زئوس (خدای روشنی و صاعقه، در اسطوره شناسی یونان قدیم؟ در روم باستان به ژوپیتر معروف است)، لویاتان (هیولایی دریایی که در تورات از آن سخن گفته شده) و آدام (آدم؛ نخستین انسان براساس نظر ادیان)، که همگی شخصیت های اسطوره ای هستند.

و سرانجام به مدد عشق و هنر اصیل است که آدم قصه ی ما از تازیو به آدام بیس (آدمی دیگر) و از آدام بیس به انسانی با ویژگی های انسانی استحاله می شود. گویی که قهرمان داستان ما به دست یک نقاش هنرمند، هنرمند نقاشی که نابینا هم هست، «آنیبال»، و «نادیدنیها را به تصویر می کشده در تابلویی اصیل باز آفریده میشود.

با خواندن این اثر چند ساعتی در هوای آزاد تنفس می کنیم، با قهرمان اثر به آرزوهامان می رسیم، شگفت زده می شویم، میخندیم، گریه می کنیم، گامی جمله ای هم به زبان می آوریم.

اشمیت فرصتی به ما میدهد تا کمی هم زندگی کنیم.

از دیگر آثار این نویسنده و نمایشنامه نویس مطرح فرانسوی می توان به انجیل های من، گل های معرفت، نوای اسرار آمیز، مهمانسرای در دنیا، موسیر ابراهیم و گل های قرآن و خرده جنایت های زناشویی اشاره کرد.

همیشه در خودکشی هایم ناموفق بوده ام، همیشه، در همه چیز ناموفق بوده ام. بهتر بگویم زندگی ام عین خودکشی هایم بوده. آنچه درباره ی من وحشتناک و غم انگیز است، اشراف کامل من به موفق نبودنم است. روی کره ی زمین هزاران نفر هستند که از نیرو، روحيه، زیبایی و مسان بی بهره اند، اما بدبختی عجب من این است که از بدبختی خود آگاه ام. همیشه از تمام مواهب زندگی بی بهره بوده ام، به جز هوشیاری و آگاهی از خود شرمسارم. در زندگی آدم ناتوانی بوده ام و راهی برای خلاصی از آن پیدا نکرده ام. آدم بی فایده ای هستم و هیچ کاری نمیتوانم بکنم. حالا وقت آن رسیده که در سرنوشت خود اندکی اراده داشته باشم، من وارث زندگی بوده ام، اما مرگ را با ارادهی خود به دست خواهم آورد.

اینها را آن روز صبح به خود میگفتم، وقتی به پرتگاه پیش پایم نگاه می کردم که دهان باز کرده بود، تا جایی که چشم کار می کرد، اثری از چیزی دیده نمی شد جز آبکند و شکاف و تیزی صخره هایی که درختچه ها را خنجر می زدند. آن پایین پایین، آب کف آلود خروشانی می غرید، خشمگين و آشفته، انگار برای سکون رجز می خواند، می توانستم بروم و کمی اوضاع را برای مردن بررسی کنم. وجود من تا امروز هیچ ارزشی نداشته است. به دنیا آمدم برای اینکه باید مرا میرابیدند، بزرگ شدم چون میبایت براساس طبیعت و ژنتیک، بزرگ میشدم. خلاصه، زندگی را تحمل کردم. بیست ساله بودم و همه ی این بیست سال را تحمل کرده بودم. سه بار سعی کردم که کنترل زندگی را به دست بگیرم و هر سه بار، ابزارها به من خیانت کردند. طنابی که امید داشتم، مرا آویزان کند، وزنم را تحمل نکرد و پاره شد، داروهای خواب آور هم به درد نخور بودند و کامیون برزنت داری که در حال عبور بود و از طبقه ی پنجم روی آن بریدم، جای گرم و نرمی بود. اینجا دیگر می شد، امیدوار بودم که بار چهارم خوب از آب دربیاید.

صخره های ساحلی پالومباول، به خاطر خودکشی هایی که آنجا انجام شده، مشهور بود. با امواج بلند، پرقدرت و غلطان، امواجی وحشی و خشمگین. امواجی که يکصد و نود و نه نر اوج گرفته و لااقل سه فرصت مطمئن برای کسانی که خود را در آن پرتاب می کردند، ایجاد می کرد: با صخره ها آنها را بر تیزی هاشان به سیخ می کشیدند، یا مزار تکه شان می کردند و یا از شدت برخورد با آب، بی هیچ درد و رنجی غرق میشدند. طی هزاران سال، هیچ کس در آنجا ناکام نشده بود. من هم سرشار از امید به آنجا آمدم. پیش از آن که خودم را پرت کنم، نفس عمیقی کشیدم.

خودکشی، مثل چتربازی است. اولین پرش برای چترباز بهترین پرش است. تکرار پرش ها باعث می شود هیجانی که اولین پسرش داشته کمرنگ شود. آن روز صبح دیگر هیچ وحشتی نداشتم. هوا عالی بود و باد شدیدی می وزید. نیتی با بال های گشوده مرا به سمت خود می کنید.

زیر پاهای من دریا چمباتمه زده، لبهای کف آلودش را می لیسید رفتم که بپرم، خود را به خاطر آرامشی که داشتم سرزنش کردم. به خودم گفتم حالا که همه چیز خوب و موافق است، چرا باید حالت بدی مثل

عصبانیت، شور، خشونت با ترس داشته باشم. شايد آخرین حر من فقط یک حس باشد، نمیشد کاری کرد. بی تفاوت بودم و این بی تفاوتی ام را سرزنش می کردم. بعاد خودم را سرزنش میکردم که چرا به خاطر بی تفاوتی خود را سرزنش کرده ام. آیا نباید میمردم تا به سرزنش هایم پایان بدهم؟ در این دقیقه ی آخر، چرا باید زندگی ام ارزش پیدا می کرد؟ زندگی ای که به خاطر بی ارزش بودنش داشتم رهایش می کردم، رفتم که بپرم. خودم را راضی کردم تا چند ثانیه ای از اطمینانی که در خود احساس می کنم، لذت ببرم و بعد تمام. به سادگی همه ی این چیزها فکر می کردم. به سادگی لذت بخش واپسین لحظات زندگی ام به رقص رفتم تا اندک هیجانی به پاشنه هایم داده باشم.

– بیست و چهار ساعت فرصت بدهید.

صدای بلند و محکم مردانه ای از میان باد طنین انداز شد، اول باور نکردم

– بله، بیست و چهار ساعت فرصت بدهید، نه بیشتر، به نظرم کافی

صدا وادارم کرد تا برگردم صاحب صدا را بررسی کنم. مردی سفیدپوش، پا روی پا، نشسته بر صندلی تاشوی گلف که انگشتری به انگشت داشت و عصایی از عاج در دست. سر تا پایم را مثل یک شی بی جان با نگاهش برانداز کرد.

– قطعا در آن شرایط باید فکر میکردم دارم خواب می بینم. اما نه خواب نبود.

با خنده ی خفیفی، به اندیشه اش پایان داد. خنده ی خفیفی که با سکسکه های زنگ دار و سرفه ای خشک توأم بود. سبیلش را دوباره ناب داد و ردیفی از دندان هایش آشکار شد که در نور خورشید به رنگهای متفاوتی می درخشیدند. نزدیک شدم. روکشی از طلا روی دندانهای نیش و پیشینش کشیده شده بود. وقتی به دو متری اش رسیدم، انگار ترسید که آنها را بدزدم، دیگر نخندید. سر جای خودم ماندم، صحنه حسش را از دست داد. کارم را متوقف کرده بودم. دیگر معنی واژه ها را نمی فهمیدم، او عذابم میداد. با عصبانیت گفتم:

– دست از سرم بردار. دارم خودکشی می کنم.

– بله، بله، متوجه هستم. به شما پیشنهاد میکنم حتما بیست و چهار ساعت صبر کنید.

– ولی اینکه توقع زیادی نیست، فقط بیست و چهار ساعت.

– بیست و چهار ساعت که چیزی نیست برای آدمی که همه ی زندگی اش از دست رفته باشد.

– نه، نه، نه، نه، نه، فقط نه.

– بس که عصبانی ام می کرد، فریاد کشیدم. سرش را برگرداند و باکت شد. انگار از خشونت لحن من رنجیده بود، شانه هایم را بالا انداختم و لبه ی صخره برگشتم. من که نمی خواستم سروته مردنم را به خاطر یک ابله که روکشی از طلا روی دندان هایش کشیده بود، به هم بیاورم.

– زیر چشمی که نگاه می کردم، دریا به نظرم دورتر می آمد، حمله ی وحشیانه ی آب بر صخره خشمگین تر، صخره های آبی نوک تیزتر و صخره های شمشیری زیادتر به نظر می رسیدند. باد، شکرهای شده بود که گوش هایم را می آزرد، آه و ناله ای از سر شکست، آیا او هنوز آنجا بود؟ چیزی نداشتم تا ذهنم را با آن مشغول کنم. داشتم بهترین کار و شایسته ترین عمل را در مورد خود انجام میدادم، هیچ چیز نمی بایست مرا به خود مشغول می کرد، بله، اما آیا او هنوز هم آنجا بود؟ او نقش کسی را بازی می کرد که وانمود می کند نمی خواهد مزاحم شود. بی تفاوت و آرام، سنگین و باوقار نشسته بود. انگار که داشت به کنسرت یکشنبه ی کاخ پارک فلوریدا گوش میکرد. تصمیم گرفتم به او اعتنا نکنم و دوباره روی پریدنم متمرکز شدم. اما پشت سرم احساس سنگینی می کردم. نگاهم می کرد. بله، همان لحظه هایی که فکر می کردم توجهی به من ندارد، دقيقة توجهش به من بود. هیجان داشتم و از این مردمکهای سیاه پس سرم که رهایم نمی کردند، احساس سوزش می کردم.

دیگر، نه تنها بودم و نه راحت. با عصبانیت به سویش برگشتم:

– من دارم خودکشی می کنم، نمایش بازی نمی کنم 

– دارم پرنده ها را تماشا می کنم.

– نه، به محض اینکه به شما پشت می کنم، نگاهتان را احساس می کنم.

– این طور نیست. شما خیال می کنید که من نگاهتان می کنم. 

– برو. 

– برای چه؟ 

– نمی فهمم، شما سرگرمی دیگری ندارید؟ 

بیخیال به ساعتش نگاه کرد.

– درست تا دو ساعت دیگر نهار میخورم. 

– دست بردار. 

– صخره مال همه است. 

– یا برو، با میزنم دک و پوزت را خرد میکنم. 

– اشتباه می کنید؛ آن وقت هم قاتل خواهی بود، هم قربانی.

– من نمی توانم در چنین شرایطی بمیرم

آن بی تفاوتی ای که تا چند ثانیه پیش احساسش می کردم، دیگر حسابی دور شده بود. با برنده ها در سینی آسمان پر کشیده بود. شاید داشت بر فراز صخره های آبی، برای سرگرمی، خود را به دست باد می سپرد تا باد آن را که بی حرکت ایستاده بود، با خود به دورها ببرد

– میخواهم تنها باشم. میخواهم این لحظه فقط مال خودم باشد می خواهم در آرامش باشم، شما چگونه می توانید ناظر انسانی باشید که می خواهد خود را روی صخره ها خرد کند؟

با صدای آرامی پاسخ داد: این کار برایم هیجان دارد. 

و با صدایی بسیار آرام افزود: اغلب اینجا می آیم.

مردمک چشم هایش کمی تنگ تر شدند. انگار خاطره هایش در سفیدی چشمانش عبور می کردند.

– مردها و زنهای زیادی را دیده ام که خودکشی می کنند. و هرگز دخالت نکرده ام، اما شما…

– من چی؟

– خیلی دوست دارم جلوی شما را بگیرم. می توانم نقشه ی شما را به هم بزنم و ذله تان کنم. برای من جالب است، من که هیچ توجهی به آدم های دور و برم ندارم، چرا دوست ندارم که شما به زندگی تان خاتمه دهید.

– چرا؟

– چون شما را خیلی خوب درک می کنم. اگر جای شما بودم می پریدم. اگر تن و بدن شما را داشتم، جسمی این چنین ناامید… حتما میپریدم. اگر مثل شما بیست ساله بودم با روحیه ای خراب در این سن و سال کم، حتما خودم را پرت می کردم. می خواهید چکار کنید؟ آیا اصلا هیچ گونه استعدادی در خود سراغ دارید؟

– نه.

– جاه طلبی چطور؟

– نه.

– پس بپرید.

با عصبانیت به او گفتم که درست همان لحظه که نباید حرف میزد و باید سکوت می کرد، مانع پریدن من شده. یک قدم به سوی پرتگاه برداشتم و به سختی روی لبه اش ایستادم، افکارم پاهایم را به زمین چسبانده بود، چطور مرد انگشتر به دست به خود اجازه می داد که درباره ی من قضاوت کند، چطور جرأت می کرد مرگ مرا ارزیابی کند. چطور به خودش اجازه می داد که به من دستور پریدن بدهد؟

– من به خاطر شما خودکشی نمی کنم. به خاطر خودم خودکشی می کنم.

أو بلند شد با آن هيكل لاغر و بلندش کنارم آمد. باد او را به عقب و جلو می کشید.

– شما واقعا آدم بی ثباتی هستید. وقتی به شما پیشنهاد می کنم که نپرید، می خواهید بپرید. حالا که به شما می گویم بپرید، دیگر نمی خواهید ببرید. بی شک شما آدمی هستید که همیشه برخلاف حرف طرف مقابلتان عمل می کنید.

– هر کاری که می کنم به خودم مربوط است. برخلاف میل شما رفتار می کنم، به خاطر اینکه شما اینجا هستید. حالا هم بروید.

– به هر حال دیگر خیلی دیر شده. شما دیگر نمی پرید. اگر آدم آنجا بیشتر از چهار دقیقه تردید کند، دیگر هرگز نمی برد. این ثابت شده است.| الان هشت دقیقه است که شما را زیر نظر دارم.

او خندید و نور شدید خورشید به دندان های طلایی اش تابید مات و متحیر پلکهایم را به هم می زدم. سنگینی نگاهش روی من بود. 

– من فقط از شما یست و چهار ساعت وقت خواستم، این را به من بدهید. اگر نتوانستم شما را متقاعد کنم که زنده بمانید، فردا راننده ام شما | را همین موقع، همین جا می آورد، تا خودکشی کنید. با دست علامت داد ومن یک لیموزین دراز کرم رنگ را دیدم که راننده ای با دستکش چرمی سیاه از آن خارج شد. دود سیگارش به سمت افق بالا می رفت.

– بیست و چهار ساعت. بیست و چهار ساعت که چیزی نیست، اگر میل به زندگی در شما زنده شود ا من مهربانی و خوبی این مرد را که دوست داشت نجاتم دهد، درک نمی کردم. آدم های نوع دوست معمولا نوعی شور و اشتیاق و درست کاری در کردارشان هست، و مردمک های ساده تری، بالای گونه های برجسته ی خود دارند. آنان دارای اقتداری شادمانه اند، که من اصلا در رفتار او نیافتم.

غیر مستقیم باییدم أش، در پناه مژه های دود گرفته و خاکی، پنهان در سایه ی حدقه های منتظر، بالای بینی قوسی نوک تیز و عقابی اش، چشم های سیاهش هستند که انگار دارند از آشیانه ی یک عقاب دنیا را نگاه می کنند. مرغان ماهی خوار را چنان زیر نظر داشت که آدم خیال می کرد دارد با حساسیت و دقت تمام، طعمه اش را انتخاب می کند. او واقعا زیبا بود، ولی زیبایی و معمولی نبود، شاهانه بود. احساس می کرد که خیلی تحت نظر بوده است. به سمت من برگشت به زحمت لبخندی ساختگی به لب آورد. دیدم که لب هایش باز می شوند و لعل و یاقوت و زمرد و عقیق سلیمانی و یاقوت زرد و الماس دیده می شود. البته اینها فقط تصورات من بود. ولی آن درخشش لاجوردی، آنجا روی دندان | آسیاب سمت چپش از چه بود؟

– سنگ آبی نان لاجورد است؟

ناگهان تکانی خورد و لبخند از روی لبش محو شد. مردمکهای نافذش دلسوزانه مرا زیر نظر گرفته بودند.

– لاجورد؟ احمق کوچولو! این یاقوت کبود است. 

– قبول کردم. 

– چه گفتيد؟

– من بیست و چهار ساعتم را به شما میدهم.

و این گونه بود که با انسانی آشنا شدم که زندگی ام را تغییر داد.  

انسانی که تا چند ماه بعد هم ساده لوحانه به یادش بودم…..

 

#کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم#دانلود کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم#دانلود رایگان کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم#کتاب#دانلود رایگان کتاب#زمانی که یک اثر هنری بودم

اطلاعات بیشتر
نوع فایل

کتاب

حجم فایل

2.52MB

تعداد صفحات

241

قابلیت ویرایش

ندارد

فرمت فایل دانلودی

zip.

فرمت فایل اصلی

pdf

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

-48%
اسکرین شات دوم مبانی رایانش امن
مقایسه
بستن

مبانی رایانش امن

15,000 تومان 7,800 تومان
به تمام مسائل امنیتی که مربوط به امور کامپیوتر می شود رایانش امن می گویند. بنابراین شامل شبکه, ویروس, کامپیوتر شخصی و...می شود. به طور کلی در رایانش امن«دانش» نقش ایفا می کند. بنابراین شکل تأمین امنیت در دنیای کامپیوتر با تأمین امنیت در حالت عادی تفاوت دارد. به طور کلی برقراری امنیت به دو دسته تقسیم می شود:
  1. برقراری امنیت برای حمله پکت های بیرونی external attack شبکه که وارد یا خارج میشوند.
  2. برقراری امنیت برای حمله های داخلی internal attack
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
-58%
مقایسه
بستن

تکنیک حفظ ۹۹۹ لغت زبان انگلیسی در روز

12,000 تومان 5,000 تومان
آیا سرعت حفظ لغات زبان انگلیسی و یا دیگر زبان ها برای شما بسیار کم است آیا همیشه به دنبال این بودید در دنیای مدرن و امروزی که بلد بودن یک زبان بین اللملی یک امری اجباری برای کار و غیره می باشد شما نیز به دنبال کلاس های آموزش زبان و تکنیک های تسریع یاد گیری لغات رفته اید با کمال رضایت و تجربه واقعی و به اثبات رسیده میتوانم به جرت بگم، با این فایل آموزشی قادر خواهید شد در روز ۹۹۹ لغت را حفظ نمایید. **تکنیک حفظ ۹۹۹ لغت زبان انگلیسی در روز با سرعت راکت**
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
نگاره اصلی آهنربای جذاب و قوی جنس مخالف شو
مقایسه
بستن

آهنربای جذاب و قوی جنس مخالف شو

9,800 تومان
مقاله ی کامل که به شما کمک میکند تا جذابیت خود را به مرور افزایش داده به جرات میتوان گفت با این مقاله شما خواهید تبدیل به جذاب ترین مرد برای معشوقه خود شوید. مجرب ترین آموزش افزایش جذابیت آقایان -آیا همواره دوست داشتید مانند آهنربا جنس مخالف باشید؟ -آیا دوست داشتید همیشه در برابر تمامی خانم ها جذاب و تو دل برو باشید؟؟
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
نگاره اصلی کتاب انسان طاغی
مقایسه
بستن

کتاب انسان طاغی

0 تومان
کتاب انسان طاغی درآمد پاره ای جنایتها، جنایت بی خردی و پاره ای جنایت منطق. مرز میان این دو روشن
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
-33%
نگاره اصلی تاثیر چند کشتی همزمان بر عملکرد دانه ارقام گلرنگ در منطقه آران و بیدگل
مقایسه
بستن

تاثیرچند کشتی همزمان بر عملکرد دانه ارقام گلرنگ در منطقه آران وبیدگل

13,000 تومان 8,700 تومان
گلرنگ، گیاهی است یکساله که ارتفاع آن به حدود ۶۰ سانتیمتر می‌رسد. برگ‌های آن پهن، دندانه دار و بدون دمبرگ می‌باشد. رگبرگ‌ها در قسمت زیرین برگ کاملاً نمایان است. گل‌های آن منفرد، لوله‌ای و به رنگ زرد مایل به قرمز است که در انتهای ساقه ظاهر می‌شود. میوه آن سفید و به صورت فندقه بوده که انتهائی آن دارای دسته‌ای تار نازک است. این گیاه بومی مشرق‌ زمین بوده و پس‌از آن به سایر مناطق دنیا منتشر شده‌است و امروزه در اغلب کشورها کاشته می‌شود؛ در کشور ایران نیز در بلوچستان،خراسان، تفرش، استان کرمان، تبریز و برخی مناطق دیگر می‌روید. گلرنگ، یکی از گیاهان دارویی بسیار مهم است که در آشپزی نیز کاربرد دارد و به آن زعفران تقلبی گفته میشود. از گیاه گلرنگ در صنعت رنگرزی نیز استفاده میشود. طبع گیاه گرم و خشک است. مهمترین خواص گلرنگ در درمان بیماری‌ها شامل خاصیت ضد التهاب، کمک به درمان ناباروری، افزایش اسپرم، کاهش کلسترول و تنظیم قاعدگی است.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
-67%
نگاره اصلی بررسی نقش تقویت روابط مصرف کننده با نام تجاری (برند) در صفحات اجتماعی رستوران ها
اسکرین شات اول بررسی نقش تقویت روابط مصرف کننده با نام تجاری (برند) در صفحات اجتماعی رستوران ها
مقایسه
بستن

بررسی نقش تقویت روابط مصرف کننده با نام تجاری (برند) در صفحات اجتماعی رستوران ها

15,000 تومان 5,000 تومان
نمانام یا بِرَند (به انگلیسی: brand) یا مارک (به فرانسوی: marque)، نام یا عبارت یا طرح یا نماد یا هر ویژگی دیگریست که مشخص‌کنندهٔ خدمات یا فروشندهٔ محصولی خاص باشد که به وسیلهٔ آن از دیگر محصولات و خدمات مشابه متمایز می‌گردد. عنوان قانونی برای برند، نشان تجاری است. کمیته (انجمن) بازاریابی آمریکا (۱۹۶۰) اینگونه برند را تعریف می‌کند. «یک نام، واژه، سمبل، یا طرح یا ترکیبی از آن‌ها است که هدف آن شناساندن محصولات یا خدمات یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان به مشتریان و همچنین تمایز محصولات آن‌ها از سایر رقبا می‌باشد.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
مقایسه
بستن

تغيير نظام ارزشها در افراد بزهكار

0 تومان
بزهکاری نوعی از کجروی است که به هنجارشکنی بیش از ارزش شکنی گرایش دارد، به همین دلیل نسبت به جرم گسترش معنایی بیشتری دارد.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
نگاره اصلی کتاب ملت عشق
عکس اول کتاب ملت عشق
مقایسه
بستن

کتاب ملت عشق

0 تومان
سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی، چندان تأثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس، «تاب» می آید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی . تأثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب های راکد را به تلاطم در می آورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقه ای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه می دهد، جوانه شکوفه می دهد، باز می شود و باز می شود، لایه به لایه ، سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه ها که نمی کند. در تمام سطح آب پخش می شود و در لحظه ای می بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره ها دایره ها را می زایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود. رودخانه به بی نظمی و جوش و خروش آب عادت دارد. دنبال بهانه ای برای خروشیدن می گردد، سریع زندگی می کند، زود به خروش می آید. سنگی را که انداخته ای به درونش می کشد؛ از آن خودش می کند، هضمش می کند و بعد هم به آسانی فراموشش می کند. هر چه باشد بی نظمی جزء طبیعتش است؛ حالا یک سنگ بیش تر یا یکی کم تر.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
مشاهده سریع
کلیه محصولات اکسل
کلیه محصولات پایان نامه
کلیه محصولات پاورپوینت
کلیه محصولات الکترونیک
محبوب ترین محصولات
  • نگاره اصلی آشنایی و امنیت با سیستم های بیومتریک آشنایی و امنیت با سیستم های بیومتریک
    امتیاز 3.00 از 5
    25,000 تومان 20,000 تومان
  • نگاره اصلی مدل سازی معادلات ساختاری عوامل موثر بر پرسه زنی اینترنتی مدل سازی معادلات ساختاری عوامل موثر بر پرسه زنی اینترنتی 12,000 تومان 6,000 تومان
  • نگاره اصلی پاورپوینت کسب و کار الکترونیکی پاورپوینت کسب و کار الکترونیکی 18,000 تومان
دانلود اپلیکیشن فروشگاه فایل پاورپوینت

تولید ملی

اعتماد شما افتخار ماست

تمام حقوق برای فروشگاه فایل پاورپوینت محفوظ است.
فروشگاه
0 علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من

سبد خرید

بستن (Esc)
باز کردن چت
ارتباط مستقیم با کارشناس
WhatsApp
سلام خوش اومدی
چه کمکی از دستم ساخته است؟
  • منو
  • دسته بندی ها
  • پاورپوینت
    • پزشکی
    • حسابداری
    • روانشناسی
    • صنایع
    • کامپیوتر
    • مدیریت
  • ورد
    • پایان نامه ها
    • مقالات
  • پی دی اف
  • اکسل
  • خانه
  • فروشگاه
  • فایلهای کاربردی
    • پزشکی
    • حسابداری
    • روانشناسی
    • صنایع
    • کامپیوتر
    • مدیریت
    • پایان نامه ها
  • قبول انواع سفارشات درسی
  • علاقه مندی
  • مقایسه
  • ورود / ثبت نام

ورود

بستن (Esc)

رمز عبور را فراموش کرده اید؟
هنوز حساب کاربری ندارید؟ ایجاد حساب کاربری
Scroll To Top
نگاره اصلی کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم

کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم

0 تومان
مقایسه
افزودن به علاقه مندی